loading...
این وبلاگ دیگه بروز نمیشه!اگه میخوای رمزشو تقدیمت کنم
admin بازدید : 125 جمعه 25 مرداد 1392 نظرات (0)

مانند يک کودک ببينيد، مانند پيکاسو نقاشي کنيد

http://falshbaner.persiangig.com/image/nazar/17.gif

پيکاسو جايي گفته بود: «چهار سال طول کشيد مانند رافائل نقاشي بکشم، اما يک عمر صرف کردم تا مانند يک کودک نقاشي بکشم.»

و حالا پژوهشي که در دانشگاه کاليفرنيا انجام شده، نشان مي‌دهد که چرا اين گفته پيکاسو که شگفتي ما را برمي‌انگيزد، درست است:

شيرخوران دنياي را به شيوه متفاوت با بالغين درک مي‌کنند، آنها حواس مختلف را در ترکيب با هم درک مي‌کنند.         

نويسندگان اين تحقيق جديد، «کيتي واگنر» و «کارن آر دوبکينز» هستند، آنها دريافته‌اند که در دوره‌اي از تکامل مغز که در آن به ميزان فراواني بين سلول‌هاي مغزي ارتباط برقرار مي‌شود، شيرخواران تجربه‌هاي حسي‌اي دارند که با تجارب حسي بالغين به کلي متفاوت است.

در اين تحقيق پژوهشگران دريافتند که نشان دادن اشکال خاص به شيرخواران مي‌تواند باعث شود که آنها برخي از رنگ‌ها را به برخي ديگر ترجيح بدهند.


 

اين تجارت ويژه، شبيه حالتي هستند که در بالغين حس‌آميزي يا «سينستيشيا» synesthesia ناميده مي‌شود، در اين حالت دو يا چند حس با هم به صورت مخلوط درک مي‌شوند.

پژوهشگران دريافته‌اند که اين حالت در شيرخواران بين دو تا سه ماه شدت بيشتري دارد و در هشت ماهگي ديگر اين حالت از بين مي‌رود.

آدم‌ها به کمک حواس مختلف خود، رسيدگي يک ميوه و صداي خطر را درک مي‌کنند و در سطحي ديگر، رايحه و آغوش يارشان، عشق را در آنها برمي‌انگيزد، آنها همه اينها را به صورت جداگانه درک مي‌کنند، پس شايد برايشان عجيب باشد که بدانند که در مرحله‌اي از تکامل درکشان به صورت آميزه‌اي از اين حس‌ها بوده است.

گرچه هيچ شيرخواري را پيدا نمي‌کنيم که براي ما از تجربه حسي متفاوت‌اش بگويد، اما مي توانيم با مطالعه در احوال آدم‌هاي بزرگسالي که حس‌آميزي داشته‌اند، با دنياي عجيب تا اندازه‌اي دريابيم که درک مخلوط از دنياي پيرامون، چگونه مي‌‌تواند باشد.

يک متخصص علوم اعصاب به نام دکتر راماچانداران در کتابي با عنوان The Tell-Tale Brain در مورد حس‌آميزي نوشته است که اين افراد در دنيايي سکونت دارند که بين فانتزي و واقعيت است، آنها رنگ‌ها را مي‌چشند، صدا را مي‌بينند، اشکال را مي‌شوند و احساسات را لمس مي‌کنند.

جالب است بدانيد که حس‌آميزي ، در ميان هنرمندان، هفت برابر ديگر افراد ديده مي‌شود. چرا که نه! وقتي بشود که از واقعيت درکي متفاوت داشت و آن را به شيوه‌اي ديگر عرضه کرد يا وقتي بشود که به مانند يک کودک محيط بيرون را درک کرد، مي‌توان آثاري بي‌نظير عرضه کرد و طبيعي است که حس‌آميزي موهبيتي براي هنرمندان محسوب مي‌شود و خوشايند آنها خواهد بود.

 در آثار شاعران فرانسوي نشانگرايي مانند «آرتور ريمباود» و «چارلز بادلير» مي‌توان نشانه‌هاي حس‌آميزي را ديد، نقشان سوررئاليستي مانند «مَن رِي» و «مِرِت اُپنهايم» هم در آثارشان داشتن اين حس را بروز داده‌اند.

 اما آيا شواهدي از وجود حس‌آميزي در دوره شيرخوارگي را مي‌توان در بالغيني فاقد اين حس زنده کرد؟ افرادي که داروهاي توهم‌زا مثل حشيش و LSD مصرف مي‌کنند، گاه تجربه چنين حالتي را بازگو مي‌کنند، اين مطلب نشان مي‌دهد که احتمالا مصرف اين مواد باعث بارز شدن حالت از پيش موجودي در آنها مي‌شود.

 اما چيزي که ريمباود به صورت زباني بروز داده بود، دهه‌ها بعد توسط نقاش‌هاي سوررئاليست تجلي ديگري يافت، عکس من ري که در آن تن يک زن به مانند يک وسيله موسيقي نشان داده مي‌شود، شايد نشانه‌اي از اين امر باشد. مرت اپنهايم، هم زماني که لذت چشيدن نوشيدني را از يک فنجان به صورت حس خوب لمس يک جامه خزدار به تصوير کشيد و چشايي را در قالب لامسه به ما عرضه کرد، حس‌آميزي داشتنس را فاش کرد.

 اما موسيقي‌دان‌هاي زيادي هم بوده‌اند که حس‌آميزي داشته‌اند، فرانز ليست موسيقي‌دان مشهور قرن نوزدهمي مجارستاني زماني رو به ارکسترش گفته بود که آبي يا بنفش پررنگ بزنند. در وهله اول اعضاي کنسرت تصور کردند که او شوخي مي‌کند، اما بعدا دريافتند که اين موسيقي‌دان بزرگ صداها را به صورت رنگ مي‌بيند.

 در ميان مشاهيري که حس‌آميزي داشته‌اند حتي مي‌توان به نام مريلين مونرو، ولاديمير ناباکف و استيوي واندر هم اشاره کرد. هنرمندان بزرگي که در موردشان گفته شد به ياري حس‌آميزي کاري مي‌کردند که پيکاسو، مجبور بود يک عمر براي رسيدن به آن تلاش بکند. اما آيا اين توانايي براي ما هم قابل دسترسي است يا فقط نوابغ خاصي به آن دست مي‌يابند؟ گرچه هنرمنداني که حس‌آميزي دارند با استفاده از آن به راحتي مي‌توانند استعاره‌هاي درخشاني عرضه کنند، اما حس‌آميزي به زندگي آدم‌هاي عادي هم راه يافته است و شايد اصلاحاتي مثل hot که در توصيف زيبايي و جذابيت آدم‌ها به کار مي‌رود يا ترکيب عجيب «جيغ بنفش»، ريشه در همين حس‌آميزي داشته باشد.

 حس‌آميزي به ما تجربه غني‌تري از زندگي مي‌دهند، مغزمان را سالم نگه مي‌دارد و در حل مشکلات به ما کمک مي‌کند.

 پيکاسو عمري را وقف اين کرد که بتواند مانند يک کودک نقاشي کند، کاراکتر شرلوک هلمز گفته بود که: عمرم صرف تلاشي طولاني براي گريز از پيش و پا افتادگي وجود شده است.

 در اين ميان شما در رهگذر عمر، چطور عمرتان را صرف مي‌کنيد؟

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
کدهای اختصاصی